روز مباهله
ترک گناه جلسه ی۱۷
#مطالب_ارزشمند
#ترک_گناه_جلسه_ی17
#مبارزه_بانفس
قرار شد که ما با برخی علاقه های خودمون مبارزه کنیم. ✅
یه سوال؟
اگه ما مدام هرچی دلمون خواست مقابلش بایستیم، اونوقت “عقده ای نمیشیم؟” توی روانشناسی یه چیزایی میگن انگار!
?
خیر.
چرا؟
برای اینکه ما با مبارزه با نفس، لذت خودمون رو افزایش میدیم. دایمی میکنیم. پر از سود میکنیم.
✅ ✔️
مبارزه با نفس مثل اینه که یه نفر به شما بگه یه جایی سرمایه گذاری کن و ماهی 200 هزار تومن پول بده.
بعد از یک سال به عنوان پاداش، صد میلیون تومن بهت میدیم! ?
شما چی میگی؟!
خب معلومه قبول میکنی. ? ببخشید الان شما عقده ای شدید؟!
نه دیگه! اتفاقا اون قسط ها رو هم ماهیانه میدیم و لذت هم میبریم. ?
صبر کن ببینم! تو الان ماهی 200 هزار میدی ناراحت نیستی؟!
نه! چون قراره هزار برابرش رو پس بگیرم. ? ☺️
اگه یه نفر چشمش رو به روی نامحرم ببنده درسته که یه لذتی رو از دست داده
اما عوضش “لذت رابطه ی خوب با همسرش” رو به دست میاره. این یه چیز تجربه شده هست.
آدمی که کاملا بی دین هم باشه، اگه ارتباطش رو محدود به همسرش کنه لذت بیشتری میبره.?
توی معامله کردن اگه مقدار سودت رو کم کنی، مشتری بیشتری به دست میاری و در نهایت سودت چند برابر خواهد شد. ? ??
کافیه یه مقدار یه جاهایی جلوی خودتو بگیری . همین
این هوای نفسه فقط مایه ی ضرر و بی آبرویی انسان میشه.
مثالای زیادی هست که خودتون میتونید توی زندگیتون ببینید.
? ? ? ? ? ?
#تربیت_فرزند_اسلامی
?به نام خدا? ?غدیر خم جایی بود، پشت تپه های سرسبز ،پر از گل ها و شکوفه های بهاری بود .عطر گل در هوا پیچیده بود. و همه دوستان پیغمبر خوشحال و شادمان در اطراف ایشان جمع شده بودند و منتظر شنیدن خبرهای خوبشان بودند .حضرت محمد (ص) میخواستندخبر مهمی را به آنها بدهد. همه مردم بی صبرانه منتظر شنیدن صحبتهای حضرتمحمد(ص) بودند. مردم ازهم میپرسیدند حضرت محمد(ص) چه پیامی برای ما دارد؟ ایشان در بین آن جمعیت حضرت علی علیه السلام را صدا کردند . دست ایشان را بالا بردند و فرمودند من کنت مولا فهذا علی مولا .? ?ایشان علی (ع)بابای دلسوزی یتیمان، علی (ع) مرد خدا، علی (ع)مرددلیر و مهربان است .ازامروز به بعد علی علیه السلام امام و رهنمای شماست.اومی تواند برای شما تصمیم بگیرد.شما می توانید در همه کارها از او مشورت بگیرید.بعد از این سخنان حضرت محمدصلیالله دستهایش را به آسمان بالا بردندو فرمودند :خدایا هرکس علی علیه السلام را دوست دارد تو هم او را دوست بدار .مردم از شنیدن صحبت های حضرت محمد(ص) خوشحال شدند و این خبر خوش را به بقیه هم رسان می رساندند. آن روز را روز عید غدیرخم نامگذاری کردند.❤️ نویسند: #مریم_زارعی
#تربیت_فرزند_اسلامی
??? بسم الله الرحمن الرحیم #داستان_کودک موضوع: #نیکی_به_والدین ??یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود. دختری بود به نام شیرین کوچولو که با مادر وپدرش زندگی میکرد .او دختر مودب ودرسخوانی بودولی در کارها به پدر ومادرش کمک نمی کرد. یک روز شیرین کوچولو توی اتاقش نشسته بود ناگهان از پنجره صدایی شنید صدا می گفت:نیکی کنید نیکی کنید او به هر طرف که نگاه کرد چیزی ندید . ??فردای آنروز در مدرسه قرار شد که آنها را به اردو ببرند. شیرین کوچولو خیلی خوشحال شد. با دوستانش سوار ماشین شدند وبه طرف اردو حرکت کردند . آنها آنجا مشغول بازی شد. ?آنها مشغول بازی بودند که صدایی را شنیدند صدا شبیه اونی بود که شیرین کوچولو از پنجره اتاقش شنیده بود. صدا این بود نیکی کنید نیکی کنید. آنها به طرف صدا حرکت کردند تا اینکه گلهایی را در حال آواز خواندن دیدند. ??آنها آواز بسیار زیبایی را میخواندند که آن دو تا به حال آن را نشنیده بودند. آنها میگفتنند: وباالوالدین احسانا به پدر ومادر خود نیکی کنید. شیرین کوچولو به آنها گفت: این آواز که می خوانید یعنی چه؟ آنها گفتند: این آواز حرف خداست که خدا آن را در قرآن به ما یاد داده است. یعنی خدا میگوید باید به پدر ومادر در کار ها کمک کرد و با آنها مهربان بود وباید به هر چه میگویند گوش کرد (در اینجا مربی موضوع را باید به صورت شفاف توضیح دهد) بعد از آن گلها آواز نیکی را به آنها یاد دادند وبه آنها گل نیکی دادن تا به خانه برده واز بوی خوب آن به یاد حرف های گل نیکی بیفتند. ??آنها خیلی خوش حال شدند و از گلها خداحافظی کردند و به آنها قول دادند که هیچ وقت حرف های آنها را فراموش نکنند. و به طرف بچه ها حرکت کردند وبه بچه ها هم موضوع را گفتند وبه آنها هم آواز گلهای نیکی را یاد دادند. ?بچه ها هم شروع کردند به خواندن آواز چونکه تا به حال آواز به این قشنگی را نشنیده بودند ناگهان آنها گل باران شدند ?آنها خیلی خوشحال شدندو گلی را برای خود برداشتند وبه خانه بردند. شیرین کوچولو خیلی خوشحال بود ووقتی به خانه رسید مادرش به او گفت چه بوی خوبی میآید او برای مادرش جریان را تعریف کرد وگل را داخل گلدان گذاشت از آن به بعد او دیگر به حرفهای گلهای نیکی عمل میکرد واو می خواست که همیشه حرف خدا را به یاد داشته باشد وبه آن عمل کند. اواز مادرش خواست تا همیشه قرآن را برای او بخواند تا او همه حرفهای خدا را یاد بگیرد.? منبعyaghotm.blogfa.com
نتیجه اخلاقی⇩⇩ ??بعد از تعریف داستان، کودک باید گل کاردستی ای درست کند که ۱۰ گلبرگ دارد و این گل را در اتاقش نگهداری کند. هرموقع کودک کار خوبی انجام داد ستاره ای در یکی از گلبرگ ها بچسباند. وقتی گلبرگ ها پرشد آن را به مدرسه یا مهد تحویل دهد و جایزه بگیرد…????