خاطره روز معلم
به قلم خودم
مکسورةالضلع
خاطره گویی
اردیبهشت۱۴۰۲
روایت زن مسلمان
روز معلم
«بسم الله…»
سرکلاس، دخترک میگه: « خانم برم آب بخورم؟ گفتم: بله بفرمایید»☺️❤️
هنگام برگشتن برای منم آب آورد بدون اینکه بهش بگم، اتفاقا هم خیلی تشنه ام بود. در کلاس رو زد و لیوان به دست وارد شد و با لبخندی که به لب داشت گفت: خانم هاشم خانی این آب هم برای شما آوردم 😍 بعد از تشکر به سمت دخترکان گفتم بچه ها بفرمایید، همه گفتن ممنون خودمون قُمقُمه داریم 😄 ☺️. یکی از بچه ها معلوم بود که خیلی تشنهاش هست اما رودربایستی داشتند، مجدد تعارف کردم ایشون گفت ممنونم تشنه ام نیست خانم🥲 گفتم: بفرما روزیِ شماست این لیوان آب، با خنده ای که به سمتم نثار میکرد تشکر کرد و آب را نوشید دلش سیراب شد🥰 😘 😘 .
خدایاهرچیدادیشکرت
خدایاهرچیگرفتیشکرت
بهمددگوشهچادرعمهسادات
گپ و گفت دوستانه
به قلم خودم
مکسورة الضلع
خاطرهگویی
فروردین1402
✨﷽✨
🙂 پیام دخترک را سین کردم، با سوالاتی که برای مسابقه در گروه قرار داده بودم مواجه شدم که برای خودم مجدد ارسال کرده 😅 در ادامه پیامها، صوتی هم فرستاده بود که خیلی مشتاق شدم صوت را پلی بزنم ببینم چی میفرمان🤣(حدسم درست بود) صوت اولی را که پلی زدم با آن صدایِ بچگانه و معصومانه که میگفت: خانم میشه جوابارو بهم بگید؟ در حین اینکه درخواستش را میگفت، آب دهانی هم قورت میداد 😄 بیشتر مشتاقتر شدم که صوت بعدیش را پلی بزنم🥰 . خانم منظورم اینه که ببینید جوابم درست هستند؟
انگار دخترک براش مهم بود که جواباش درست هستند یا خیر، چون بعد چند دقیقه صوت سوم هم فرستاد 😉 مجدد جمله را تکرار کرد « خانم جوابام درست بودند؟ » . بنده که از پیامهاش از خنده روده بر میشدم در جواب گفتم که انشاءالله جوابت درست هستن، چون من الان نمیتونم ببینم که کیا درست جواب گفتند، یه دلگرمی در دلش ایجاد شد و با ارسال ❤️❤️ تشکر کرد.
بعد از غیرفعال شدن سوالات، اسامی را که نگاه انداختم، ایشون جزء افرادی بود که پاسخ صحیح را ارسال کرده بودند.
🥰 🌸 👏 👏
نگین تبرکی
تولیدمحتوا
به قلم خودم
نگین حرم
هدیه معنوی
هدیه تولد خاص
اردیبهشت۱۴۰۱
بیست و هفتم اردیبهشتسال۱۴۰۱
سال جدید با هدیهی معنوی و پربرڪت ڪہ بمناسبت روز تولدم از طرف بیبیجان حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) بہ دستم رسید آغاز گردید، بهترین و ارزشمندترین هدیهی تولدم در عمرم بود ممنونتم بیبیجان که قبل از موعد تولدم، هدیه ام را فرستادی ❤️
زیارت کربلا
به قلم خودم
حسینیه کلمات
تاسوعا عاشورا ۱۴۰۱
مکسورةالضلع
قسمت اول
“ هوالمحبوب “
امسال بطور ناباورانه در تاسوعا و عاشورای حسینی، زیارت امام حسین علیه السلام روزیم شد. جریان از این قرار هستش که یکی از همکلاسیهام که اولین بار بود مشرّف میشه به کربلا، روضه ای در منزلشون برما کردند که همهی بچه های کلاس رو دعوت کردند و منم در این روضه شرکت کردم. بعد تمام شدن روضه، همکلاسیم گفت: آمنه اگر پاسپورتت اعتبار داره بیا ثبت نام کن؛ دونفر کنسل کردند. من هم که قصدم اربعین بود برم ولی با گفتن این حرف، دلم برای زیارت ارباب پر کشید. به منزل که رسیدم جریان با پدرم و برادرام درمیان گذاشتم و خیلی هم استقبال کردند که با این کاران همراه بشم، منم بدون هیچ معطلی به همکلاسیم زنگ زدم که اسم من رو هم بنویسید و هزینه اشو واریز میکنم. دقیقا 8 مردادماه که ثبت نام انجام دادم و 10 مردادماه حرکت کردیم. هنوز باور نمیکردم که ارباب به این زودی و زودتر از موعد من گناهکار را طلبیده باشند.